.
بازنشر از : digimag
1403\01\06 11:35:11
فیلم و سینما یکی از بهترین راههای کسب اطلاعات درباره فرهنگ کشورها و اقوام مختلف جهان است
فیلم و سینما یکی از بهترین راههای کسب اطلاعات درباره فرهنگ کشورها و اقوام مختلف جهان است.
در فیلمهای سینمایی میتوان با تاریخ، زندگی روزمره، افسانهها و اساطیر، هنجارها و ناهنجارهای جامعه و ریزترین جزئیاتی که درباره مردم یک کشور وجود دارد، آشنا شد. هویت هر جامعهای، در داستانهای آن جامعه نهفته است. اگرچه ادبیات نقش مهمی در آشنایی با فرهنگ و رسوم کشورها و اقوام متفاوت بازی کرده و میکند، اما فیلم سینمایی راهی سریعتر با درک راحتتر ارائه میدهند که به لطف دوبله و یا زیرنویسهای ترجمه شده، همه مردم امکان تماشا و درک آنها را دارند.
«هندوی آمریکایی» یک فیلم کمدی عاشقانه خوشبینانه است که بازیگرانی همچون کال پن و دیپ کاتدار دارد.
«هندوی آمریکایی» همانطور که از نامش پیداست، درباره یک دانشجوی ترم اولی هندی – آمریکایی به نام کریشناگوپال ردی (با بازی دیپ کاتدار) است. این دانشجوی جوان برای اینکه همرنگ جماعت شود، اصرار دارد به جای اسم کامل خود، با کریس خطاب شود؛ او خیلی زود درمییابد که سنتها و ارزشهای هندی او با فرهنگ و ایدهآلهای آمریکاییها تضاد دارد و به همین خاطر، وارد کشمکشهای درونی و بیرونی میشود. در حالی که او در طول فیلم سعی دارد هویت واقعی خود را کشف کند و درباره هندی بودن در آمریکا و معنای فرهنگ مختلف در کشورها و جایگاهی که به او میدهد، بفهمد، رستگاری در قالب یک دختر زیباروی باهوش هندی به نام نینا (با بازی پوروا بدی) به سمت او میآید.
درنهایت کریس با فرهنگ و ریشههای هندی خود آشتی میکند و متوجه زیباییها و ویژگیهای منحصر به فرد آن میشود.
فیلم «و زمین او را نبلعید» داستان یک کارگر مهاجر جوان (با بازی حوزه آلکالا) است که با وجود سختیهایی که خود و خانوادهاش با آن روبهرو هستند، برای حفظ ایمان خود تلاش میکند. فیلم «و زمین او را نبلعید» به کارگردانی سورو پرز براساس رمانی با همین نام که زندگینامه خودنوشت توماس ریورا به شمار میآید و سال ۱۹۷۱ انتشار یافته، اقتباس شده است.
این فیلم داستان جامعه مهاجران مکزیکی در آمریکا در طول سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ را روایت میکند و نگاهی واقعگرایانه به وضعیت زندگی مهاجران در آن دوره زمانی ارائه میدهد. فیلم «و زمین او را نبلعید» زندگی مهاجران مکزیکی در آمریکا، در دوره جنگ کره را به تصویر کشیده است.
آنتوان فیشر در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا ملوان است، ملوان بسیار خوبی هم هست، اما متأسفانه مشکل خشم دارد و به راحتی تحریک میشود.
همین موضوع پای او را به مطب روانپزشک پایگاه، دکتر جروم داونپورت، باز میکند. فیشر علاقهای به صحبت کردن درباره مشکلات روحی و روانی خود ندارد، از قرار معلوم، دکتر داونپورت نیز به سربازهایی مانند فیشر عادت کرده و میداند چطور با آنها رفتار کند. طبق مقررات نیروی دریایی آمریکا، آنها ملزم هستند تا سه جلسه درمانی داشته باشند و اولین جلسه تا زمانی که فیشر از مشکلات خود صحبت نکند، شروع نخواهد شد.
بنابراین هفته به هفته، فیشر در مطب دکتر ساکت مینشیند و دکتر نیز در این مدت کارهای اداریاش را انجام میدهد، تا اینکه بالأخره گفتوگویی میان آنها شکل میگیرد و درنهایت به کشف ریشههای مشکل خشم فیشر منجر میشود. فیلم «آنتوان فیشر» براساس زندگی واقعی مردی که فیلمنامه را نوشته ساخته شده است. این فیلم زندگی روزمره پرسنل نیروی دریایی در سندیگو را به تصویر کشیده و با صحنههایی دلخراش، واقعی و اندوهبار به پایان میرسد که میتواند هر بینندهای را به گریه وادار کند.
نوزادان (
Babies)این فیلم مستند که نحوه به دنیا آمدن چهار نوزاد را به تصویر میکشد، تضادهای چهار فرهنگ مختلف از چهار کشور را بدون استفاده از هیچ گونهای از روایت، به تصویر میکشد و تفسیر درباره فیلم را تمام و کمال به مخاطبان واگذار میکند. مستند «نوزادان» نشان میدهد چگونه یک زن پس از مالیدن مقداری رنگدانه قرمز روی شکم متورم و باردار خود، پونیجائو را در کلبهای ساده به دنیا میآورد. از سوی دیگر، هتی در یک مرکز زایمان در غرب به دنیا میآید، در حالی که توسط تجهیزات پزشکی و متخصصها احاطه شده است.
در ادامه به دنیا آمدن بایار را خواهیم دید، نوزادی که در یک بیمارستان قنداق میشود و سپس همراه با والدین و خواهر و برادر خود، سوار بر یک موتورسیکلت، به روستایی که ساکن آن هستند برمیگردد. فیلم مستند «نوزادان» بدون اینکه هیچ جنبه اضافهای به خود بیفزاید، فرهنگ، شرایط اجتماعی و اقتصادی مختلف در کشورها و طبقههای اجتماعی مختلف را بررسی میکند. «نوزادان» یک فیلم مستند قابل تأمل است که میتواند به شناخت درباره فرهنگ مختلف کشورها از جمله مغولستان، ژاپن، آمریکا و نامیبیا کمک کند.
موزها (
Bananas)فیلم «موزها» که یک اقتباس آزاد از رمان ریچارد پاول، «دن کیشوت ایالات متحده» (Don Quixote USA)، به حساب میآید، در ابتدا El Weirdo نام داشت. این فیلم دومین اثر وودی آلن به عنوان نویسنده – کارگردان – بازیگر است. فیلم «موزها» درباره مردی است که در انقلاب یک کشور خیالی کوچک به نام سن مارکوس گرفتار میشود.
این فیلم با محوریت زندگی شهری، طبقه متوسط و یهودیان آمریکا، فرهنگ ایالات متحده آمریکا را کاوش کرده است.
فیلم «مثل بکهام کاتدار بزن» درباره جس (با بازی پارمیندر ناگرا) است. دختر خانوادهای سنتی که کل مسیر زندگیاش از قبل تعیین شده؛ از مدرک رشته حقوق گرفته تا شوهر هندی و تواناییاش در پختن غذایی به نام آلو گوبی.
اگرچه خانواده جس به او اجازه دادهاند استعداد ذاتی خود در ورزش فوتبال را تقویت کند. آنها تمرینات جس با بهترین دوست خود، تونی (با بازی امیت چانا)، در پارک را نادیده میگیرند؛ یکی از معدود آزادیهایی که جس در زندگیاش دارد. وقتی خواهر بزرگتر جس، پینکی (با بازی آرچی پنجابی) برای ازدواج آماده میشود، والدین آنها تصمیم میگیرند که وقت آن رسیده است که جس نیز سر و سامان بگیرد.
دقیقاً همان موقعی که خانواده جس به او میگویند باید ورزش را کنار بگذارد، موقعیتی برای پیشرفت جس در عرصه فوتبال فراهم میشود. او با یک بازیکن فوتبال به نام جولز (با بازی کیرا نایتلی) و مربی سختگیر و ایرلندیاش به نام جو (با بازی جاناتان ریس میرز) ملاقات میکند و برای ورود حرفهای به این ورزش آماده میشود. اما جس میان آنچه والدینش از او میخواهند و آنچه خودش برای زندگیاش در نظر گرفته، سردرگم میشود و در دوراهی سختی قرار میگیرد.
فیلم «مثل بکهام کاتدار بزن» مشکلات مختلف درباره رشد هویت فرهنگی برای یک دختر نوجوان سیک در کشورها توسعه یاقته مانند بریتانیا را به تصویر کشیده است.
در مستند «آکادمی زیبایی کابل» که براساس کتابی با همین نام نوشته دبرا رودریگز ساخته شده، گروهی از زنان آمریکایی تلاش میکنند بخش مهمی از سبک زندگی آمریکاییها را برای افغانستان جنگزده به ارمغان بیاورند. این گروه از زنان داوطلب که از جانب تولیدکنندگان محصولات آرایشی و مراقبت از مو مستقر در ایالات متحده حمایت (مالی) میشدند، به افغانستان سفر کردند تا پس از سرنگونی حکومت طالبان (مربوط به دهه ۲۰۰۰) اولین مدرسه آرایشی و بهداشتی کشور افغانستان به سبک غربی را راهاندازی کنند.
بچههای چراغ قرمز کلکته (
Born Into Brothels: Calcutta’s Red Light Kids)در مستند الهامبخش «بچههای چراغ قرمز کلکته» زانا بریسکی، فیلمساز، به منطقه بدنام کلکته، یعنی منطقه چراغ قرمز، رفت تا به کودکان ساکن آنجا درباره عکاسی و شیوههای بهتر زندگی آموزش بدهد. راس کافمن نیز در کارگردانی این مستند ارزشمند مشارکت داشته است. در حقیقت فیلم مستند «بچههای چراغ قرمز کلکته» پرتره گروهی از کودکان فراموشنشدنی در منطقه چراغ قرمز کلکته است؛ پرترهای که مثل خود بچهها حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
کمپ (
Camp)تمرکز فیلم «کمپ» روی تجربیات چند نوجوان در یک کمپ تابستانی با محوریت موسیقی و تئاتر به نام اویشن (Ovation) است. هر کدام از نوجوانهایی که در «کمپ» میبینیم در جنبههای مختلف زندگی خود به عنوان افراد عجیب و غریب شناخته میشوند، به خصوص در مدرسه، اما آنها این فرصت را دارند تا در کمپ اویشن افراد مشابه خود را پیدا کرده و سه ماه تابستان را در کنار یکدیگر تجربه کنند. در کمپ اویشن بچهها جنبههای ورزشی کمپ را کاملاً نادیده میگیرند و تمام وقت خود را صرف تمرین آواز برای یک برنامه به شدت سختگیرانه میکنند که هر دو هفته یک بار یک نمایش جدید را شامل میشود.
در این میان هر یک از شخصیتهای داستان با مشکلات خود و روابطی که در کمپ ایجاد شده، دست و پنجه نرم میکند و یک قدم به شناخت هویت خود نزدیکتر میشود. فیلم «کمپ» به مشکلات مربوط به شناخت هویت و احساس تنهایی میپردازد و شامل گروهی متنوع از شخصیتها میشود که فرهنگهای متفاوتی دارند.
فیلم ایرانی «رنگ خدا» روایت معصومیت یک کودک و نگاهی پیچیده به مقوله ایمان و انسانیت است.
این فیلم که از لحاظ بصری باشکوه و به طرز وحشتناکی تکاندهنده است، داستان پسری را تعریف میکند که ناتوانیاش در دیدن جهان، باعث شده در احساس کردن نیروهای قدرتمند جهان (طبیعت) توانا باشد. «رنگ خدا» در یک مؤسسه برای کودکان نابینا واقع در تهران روایت میشود، جایی که والدین برای بردن کودکان خود به تعطیلات تابستانی یکی یکی سر میرسند. با این وجود مدتها پس از رفتن بقیه بچهها به همراه خانوادههای خود، محمد (با بازی محسن رمضانی) ۸ ساله همچنان منتظر پدرش باقی مانده.
اما دیر کردن پدر، محمد را ناراحت نکرده. او با خوشحالی ساعتها در زمین حاصلخیز و آب و هوای بهاری، اطراف محوطه مدرسه وقت میگذراند. محمد زیر برگهای مرطوب، جوجه پرنده درماندهای را پیدا میکند.
او که حس شنوایی خارقالعادهای دارد، لانه پرنده را پیدا میکند و جوجه را نزد مادرش برمیگرداند. فیلم «رنگ خدا» نشان میدهد چطور پدر محمد از نابینا بودن فرزند خود شرمنده است و احساس او چه تأثیری روی محمد میگذارد.
فیلم «آغاز کار» اولین تجربه کارگردانی جین کاجایون به حساب میآید که یک کمدی – درام هوشمندانه و دلچسب درباره یک نوجوان فیلیپینی – آمریکایی (با بازی دانته باسکو) است که در ایالت کالیفرنیا زندگی میکند.
این نوجوان که برخلاف خواست پدر مهاجر و سنتی خود قصد دارد به جای تحصیل در رشته پزشکی، در دانشگاه هنر درس بخواند، با پدر خود به مشکل برمیخورد. داستان فیلم «آغاز کار» روی نوجوانی از نسل سوم مهاجران فیلیپینی ساکن آمریکا تمرکز دارد که در رابطه با هویت فرهنگی خود با چالشهایی روبهرو میشود.
در فیلم «ال نورته» میبینیم که پس از تلاش ناموفق گروهی از سرخپوستان مایا برای بهبود شرایط زندگی خود، ارتش گواتمالا روستای آنها را ویران میکند.
یک برادر و خواهر موفق میشوند از این مهلکه فرار کنند و سفر چالشبرانگیز خود را به سمت یک زندگی تازه در ایالات متحده آمریکا آغاز کنند. فیلم سینمایی «ال نورته» یکی از اولین فیلمهایی است که وفادارانه وضعیت اسفناک پناهندگان سیاسی آمریکای مرکزی را به تصویر میکشد، تلفیقی قابل توجه از رئالیسم مستند و شعر بصری.
فیلم «فیل» حاصل نگاه نگران گاس ون سنت، کارگردان فیلم، به مسأله تیراندازی در مدارس است.
این فیلم ترکیبی جسورانه از تکنیکهای فیلمسازی تجربی و اجرای فیالبداهه است. حتی اغلب بازیگرانی که در فیلم «فیل» دیده میشوند، در حقیقت بازیگر نیستند. در «فیل» میبینیم که چند دانشآموز دبیرستانی معمولی کارهای روزمره خود را انجام میدهند و سر کلاسهای درس حاضر میشوند، اما دو نفر از دانشآموزان فکرهای دیگری در سر دارند، فکرهای شومی که به خون و خونریزی منجر خواهد شد.
خدا از ما خسته شده (
God Grew Tired of Us)فیلم «خدا از ما خسته شده» داستان تلخ و قدرتمند سه تن از «پسران گمشده» سودان را روایت میکند؛ بازماندگان بالغ یک جنگ داخلی که این کشور آفریقایی را نابود کرد و هزاران جوان را به یک اردوگاه تحت حمایت سازمان ملل، واقع در کشور کنیا، فراری داد. در فیلم «خدا از ما خسته شده» میبینیم که سه شخصیت اصلی داستان که به ایالات متحده نقل مکان کردهاند، تلاش دارند با سرزمین جدید، آداب و رسوم جدید و مردم جدید آشنا شوند و به آنها عادت کنند. یکی از برجستهترین صحنههای فیلم تجدید دیدار احساسی یکی از شخصیتها با مادری است که ۱۷ سال از آخرین ملاقاتشان میگذرد.
فیلم نشان میدهد چنین افرادی چطور ارتباط خود را با خانوادهها و مهمتر، با سودان، حفظ میکنند و این مهاجرت اجباری چه تأثیری روی زندگی و شخصیتشان میگذارد. فیلم «خدا از ما خسته شده» را نیکول کیدمن روایت میکند.
یک بوشمن (بوشمنها یا مردم سان، مردمی از قبایل صحرانشین در جنوب قاره آفریقا هستند) کالاهاری یک بطری کوکاکولا پیدا میکند، نوشیدنی خوشطعمی که معتقد است از بهشت برایش ارسال شده.
فیلم «خدایان باید دیوانه شوند» تمثیلی طنز درباره یک بوشمن در حال سفر است که با تمدن مدرن و جنبههای عجیب آن روبهرو میشود. یکی از این جنبهها دانشمند دست و پا چلفتی و حتی گروهی از انقلابیون است. با وجود اینکه فیلم «خدایان باید دیوانه شوند» طنز است، اما برای آشنایی با فرهنگ بوشمنها و شناخت درست از وضعیت زندگی مردمان جنوب آفریقا، فیلم خوبی به شمار میآید.
حصارهای خوب (
Good Fences)در دهه ۱۹۷۰ و در شهر کانکتیکات، یک وکیل سیاهپوست (با بازی دنی گلاور) موفق به همراه خانواده خود به محلهای که ساکنین آن همگی سفیدپوست هستند نقل مکان میکند.
در فیلم «حصارهای خوب» که کمدی تند و تیزی دارد، میبینیم که چطور تحرک رو به بالا در جامعه با مصیبتها و چالشها همراه میشود.
فیلم «هتل راواندا» درباره یک مدیر هتل به نام پائول روساباگینا در اواسط دهه ۱۹۹۰ در شهر رواندا واقع در شرق آفریقا است. این مدیر هتل تلاش میکند به طور مخفیانه پناهندگان را در هتل خود نگه دارد و نجاتشان بدهد.
در «هتل راواندا» میبینیم که مدیر هتل موفق میشود بیش از هزار پناهنده توتسی را در طول مبارزه آنها با شبهنظامیان هوتو در راواندا نجات بدهد. این فیلم براساس اتفاقهای واقعی ساخته شده است.
فیلم «کودکان نامرئی» یک مستند درباره کودکسربازها در کشور اوگاندا است.
در بهار سال ۲۰۰۳، جیسون راسل، بابی بیلی و لورن پول به آفریقا سفر کردند تا جنگ دارفور را مستند کنند. در عوض، آنها تمرکز خود را به درگیری در شمال اوگاندا، دومین درگیری طولانیمدت آفریقا (پس از جنگ استقلال اریتره) تغییر دادند. این مستند ربوده شدن کودکانی را به تصویر میکشد که توسط جوزف کانی و ارتش مقاومت پروردگار به عنوان کودکسرباز استفاده میشوند.
این فیلم حول محور گروهی از کودکان اوگاندایی میچرخد که هر شب مایلها پیادهروی میکنند تا به پناهگاههای امنی برسند که از ربوده شدن آنها توسط ارتش مقاومت پروردگار جلوگیری میکند. فیلم مستند «کودکان نامرئی» تصویر ارزشمندی از وضعیت زندگی در کشورهایی همچون اوگاندا ارائه میدهد، تصویری وحشتناک و تکاندهنده.
فیلم «به نام خدا» که درباره دو برادر پاکستانی به نام منصور و سرمد اهل لاهور است، به درگیریهای دینی و مسلمانهای پاکستانی در دنیای پس از واقعه تروریستی یازده سپتامبر میپردازد.
میدانهای کشتار (
The Killing Fields)در فیلم «میدانهای کشتار» یک روزنامهنگار به نام سیدنی شانبرگ که برای نیویورک تایمز کار میکند، سعی دارد خروج نیروهای ایالات متحده آمریکا از ویتنام در سال ۱۹۷۵ را پوشش خبری بدهد.
او برای دست یافتن به اطلاعات دست اول، به دوست کامبوجیایی خود، دیث پران مراجعه میکند. وقایع داستان طوری جلو میرود که شاهد گرفتار شدن سیدنی شانبرگ در کامبوج هستیم، جایی که پول پوت ظالم، طی پاکسازی خونین «سال صفر»، جان ۲ میلیون غیرنظامی را گرفت و یکی از بزرگترین قتلعامهای معاصر را رقم زد. فیلم «میدانهای کشتار» تصویری تکاندهنده از خشونت افسارگسیخته است.
پروژه لارامی (
The Laramie Project)فیلم «پروژه لارامی» درباره عواقب قتل مردی ۲۲ ساله به نام متیو شپرد در شهر لارامی واقع در ایالت ویسکانسن است. این فیلم که براساس واقعیت ساخته شده، شامل مصاحبههایی با افراد مختلفی در شهر میشود و واکنشهای متفاوت آنها به این قتل را نشان میدهد.
در فیلم مستند «تالار رقص خارقالعاده» دانشآموزان چندین و چند مدرسه ابتدایی در شهر نیویورک، برای رقصیدن آموزش میبینند و طی یک مسابقه رقص در سطح شهر، با یکدیگر رقابت میکنند.
این مستند که درباره دانشآموزان ۱۱ ساله نیویورکی است، به خوبی نشان میدهد این شهر میزبان چه فرهنگها و مردمان متفاوت و رنگارنگی است.
فیلم «مالکوم ایکس» همانطور که از نامش مشخص است، براساس زندگینامه مالکوم ایکس ساخته شده و به تأثیر او بر تاریخ آمریکا میپردازد. این فیلم همچنین برخی مسائل مهم مذهبی در جامعه سیاهپوستان ایالات متحده را مرور میکند.
در «مالکوم ایکس» ضمن پرداختن به مسأله نژادپرستی در آمریکا، زندگی و مرگ یکی از برجستهترین رهبران فعالان حقوق شهروندی سیاهپوستان مورد بررسی قرار میگیرد. مالکوم ایکس رهبر جنجالی و تأثیرگذار سیاهپوستان ملیگرا بود، در فیلم مالکوم را در اوایل زندگی خود، به عنوان یک خلافکار میبینیم و در ادامه شاهد رشد او به عنوان یک رهبر و عضوی از جامعه اسلامی هستیم.
فیلم «ماریا سرشار از برکت» داستان تکاندهنده و غمانگیز یک دختر نوجوان کلمبیایی باردار است که برای حمایت مالی از خانوادهاش در ایالات متحده، تصمیم میگیرد به حامل مواد مخدر برای قاچاقچیها تبدیل شود.
زندگی گلگون (
Ma Vie en Rose)فیلم «زندگی گلگون» داستان کودک هفت ساله معصومی به نام لودویک را دنبال میکند که لباس دخترانه میپوشد و اصرار دارد که دختر است. این رفتار خارج از عرف لودویک که تنها هفت سال دارد، باعث وحشت جامعه پیرامون میشود. فیلم «زندگی گلگون» تصویری از مسائل تراجنسیتی و جنسیتی از دیدگاه یک کودک و والدینش ارائه میدهد.
این فیلم فرانسوی همچنین برای مخاطب حاوی نکاتی درباره فرهنگ مختلف حومه شهرها در کشور فرانسه است.
فیلم «عروسی مانسون» درباره یک ازدواج از پیش تعیین شده در هند است. این فیلم به ما نشان میدهد چنین ازدواجهایی چقدر برای افراد مختلف میتواند چالشبرانگیز باشد.
در «عروسی مانسون» اضطراب پدر، رازی که عروس آینده از همه پنهان میکند، برنامهریزی پر سر و صدا و اقوامی که از سرتاسر جهان برای این عروسی به هند میآیند را میبینیم. فیلم «عروسی مانسون» در حقیقت روایتگر داستان خانوادهای پنجابی در هند است که برای حفظ سنتهای فرهنگی خود در دنیای مدرن با چالشهایی روبهرو میشوند. این فیلم به مقوله پیوندهای خانوادگی توجه زیادی نشان داده است.
کوینسینرا (
Quinceanera)زندگی ساده و سعادتمندانه ماگدالنا در آستانهی نزدیک شدن به پانزدهمین سالگرد تولدش با کشف یک حقیقت هولناک پیچیده میشود: ماگدالنا باردار است.
طولی نمیکشد که ماگدالنا از خانه بیرون انداخته میشود. دختر نوجوان که جایی برای رفتن ندارد، در خانه عموی بزرگ خود پذیرفته میشود. فیلم «کویسنسینرا» روایتی درباره بلوغ و مشکلات میاننسلی در جوامع سنتی است.
زنان واقعی اندکی چاق هستند (
Real Women Have Curves)در شرق لسآنجلس، یک دختر ۱۸ ساله بین جاهطلبیهای خود برای رفتن به دانشگاه و خواستههای مادر کنترلگرش برای ازدواج، بچهدار شدن و به دست گرفتن کسب و کار کوچک و خانوادگیشان، گرفتار شده است و باید برای رسیدن به آرزوهای خود مبارزه کند. فیلم روایتگر داستان یک دختر مکزیکی – آمریکایی است که باید بین ارزشهای سنتی خانواده خود و فرهنگ کشوری که در آن زندگی میکند، تعادل ایجاد کند. یکی از جنبههای مهم این فیلم، خودشناسی است.
قدیسهای کوچک (
Santitos)فیلم «قدیسهای کوچک» یک کمدی شخصیتمحور درباره یک زن جوان مکزیکی به نام اسپرانزا است که باید با مرگ دختر نوجوان خود کنار بیاید. جودِ قدیس دربرابر این زن ظاهر میشود تا به او بگوید دخترش هنوز زنده است و از آن پس اسپرانزا جستوجوی خود برای فرزندش را آغاز میکند. اسپرانزا در مسیر پیدا کردن دخترش ماجراهای زیادی را پشت سر میگذارد که تماشای آنها بامزه و دلچسب است.
مدرسه خیرگی (
School Daze)داستان فیلم «مدرسه خیرگی» تا حدودی براساس تجربه شخص کارگردان، اسپایک لی، از دوران دانشجویی خود در دانشکده مورهاوس در مرکز دانشگاه آتلانتا در طول دهه ۱۹۷۰، ساخته شده است. داستان «مدرسه خیرگی» حول دانشجویانی عضو یک انجمن برادری میچرخد که با برخی از همکلاسیهای خود در یک کالخ با تاریخچه سیاهپوستی غنی، درگیر میشوند. فیلم «مدرسه خیرگی» به بسیاری از مشکلات در رابطه با سیاهپوستان پرداخته؛ از جمله رنگگرایی، نخبهگرایی، طبقهگرایی، تعصب روی بافت مو و بسیاری از هنجارها و ناهنجارهای جامعه آفریقایی – آمریکایی.
بوی خوش پاپایای سبز (
The Scent of Green Papaya)یک دختر پیشخدمت ویتنامی به نام موی، از طریق شغل خود زندگی دو خانواده متفاوت سایگونی (شهری در ویتنام) را مشاهده میکند: خانواده اول، همان خانواده بازرگانی است که دختر جوان روستای خود را در سالهای قبل از جنگ ترک کرد تا برای آنها کار کند. مادر خانواده فروشنده پارچه است و با سه پسر و شوهری که اغلب غایب است زندگی میکند. اگرچه فرزند چهارمی نیز وجود داشته، یک دختر که اگر فوت نمیشد سن و سال موی را میداشت.
به همین دلیل مادر خانواده با موی مثل دختر خودش رفتار میکند و او را بیشتر از صرفاً یک پیشخدمت میداند. اما زمان میگذرد و موی برای کار به خانه دیگری میرود. خانواده دوم، شامل یک پیانیست جوان و خوشتیپ و نامزدش میشود.
یک چیز جدید (
Something New)فیلم «یک چیز جدید» درباره زنی به نام کنیا مککوئین است، یک حسابدار که عشق را در غیرمنتظرهترین مکان ممکن پیدا میکند. کنیا پیشنهاد برایان کلی، یک طراح فضای سبز خوش اخلاق و شاد، را برای یک قرار عاشقانه قبول میکند؛ قراری که نتیجه آن خارج از تصور کنیا است. فیلم «یک چیز جدید» جنبههایی از فرهنگ مردم آفریقایی – آمریکایی که عضوی از طبقه متوسط یا حتی ثروتمند جامعه هستند را به علاوه روابط بین نژادی و بین طبقاتی، بررسی میکند.
خوراک روح (
Soul Food)فیلم «خوراک روح» هنرمندانه نشان میدهد چطور برخی اشخاص این قدرت را دارند تا یک خانواده را در کنار یکدیگر نگه دارند.
مهمتر از آن، این فیلم با داستان احساسی خود نشان میدهد چطور وقتی آن یک نفر از دنیا میرود، خانواده از هم میپاشد. این فیلم درباره یک خانواده آفریقایی – آمریکایی از طبقه متوسط است که با بیماری مادربزرگ خود دست و پنجه نرم میکنند.
در فیلم «سایز فوقالعاده من» مورگان اسپرلاک در حین بررسی تأثیر صنعت فست فود روی مردم، شخصاً بررسی میکند تا ببیند پیامدهای رژیم غذایی محدود شده به غذاهای مکدونالد به مدت یک ماه، چه پیامدهایی برای بدن و سلامتی دارند.
ممنون که سیگار میکشید (
Thank You for Smoking)فیلم «ممنون که سیگار میکشید» یک فیلم طنز است که دسیسههای سخنگوی ارشد کمپانی بیگ تنباکو، یعنی نیک نیلور، را دنبال میکند.
نیلور که در حقیقت نماینده سیگار است و باید سیگار و سیگار کشیدن را تبلیغ کند، همزمان مجبور است برای پسر ۱۲ ساله خود الگو باشد. امری که با وجود شغل نیلور، به کاری غیرممکن تبدیل شده است.
فیلم «سوپ تورتیا» درباره یک مرد مجرد مکزیکی – آمریکایی است که ۳ دختر بالغ او بیاندازه با یکدیگر متفاوت هستند.
فیلم از طریق دخترهای شخصیت اصلی داستان مسائل میان نسلی و چالشهای حفظ فرهنگ و ریشهها را مورد بررسی قرار میدهد. «سوپ تورتیا» به مخاطب نشان میدهد شخصیت اصلی داستان، که یک سرآشپز است، چطور پس از سالها آشپزی ذائقه خود را از دست داده اما همچنان برای زندگی اشتیاق دارد. یک فیلم سرزنده و پویا که فرهنگ نسلهای مختلف مهاجران مکزیکی را به تصویر میکشد.
زیر همان ماه (
Under the Same Moon)یک پسر جوان مکزیکی پس از مرگ مادربزرگ خود به طور غیرقانونی از مرز عبور میکند تا مادر بیشناسنامهاش را که در ایالات متحده مشغول به کار شده را پیدا کند. فیلم «زیر همان ماه» درباره مهاجرت مردم لاتینتبار به ایالات متحده آمریکا و جدایی خانوادهها از یکدیگر است.
فیلم «بازدیدکننده» درباره استاد دانشگاهی میانسال و اروپایی – آمریکایی است که برای شرکت در یک کنفرانس به شهر نیویورک سفر میکند و متوجه میشود زوج جوانی در آپارتمان محل اسکان او (به طور غیرقانونی) زندگی میکنند.
این زوج فلسطینی – سوری و سنگالی هستند و باعث میشوند آن استاد دانشگاه درباره فرهنگ و هویت این مردمان بیشتر بیاموزد.
فیلم «چرا ازدواج کردم؟» اقتباسی سینمایی از تئاتری به کارگردانی کارگردان فیلم، تایلر پری، است. این فیلم که به بررسی روابط چهار زوج آفریقایی – آمریکایی از طبقه متوسط میپردازد، نشان میدهد زمانی که یک جوان اغواگر وارد میدان میشود، چه اتفاقی برای یک خانواده میافتد و ازدواجها با چه چالشهایی رویارو میشوند.
منبع: american acadamy of child
/*/